جدول جو
جدول جو

معنی ابن السید - جستجوی لغت در جدول جو

ابن السید
(اِنُسْ سی)
ابومحمد عبدالله بن محمد بن السید البطلیوسی البلنسی. فقیه مالکی لغوی. مولد او به بطلیوس از بلاد اندلس در 444 ه. ق. و وفات به بلنسیه به سال 521. و سید بر وزن عید است به معنی گرگ و در نام ابومحمد همیشه معرّف باشد. از اوست: شرح ادب الکاتب. شرح الموطاء. شرح سقطالزند. شرح دیوان المتنبی. اصلاح الخلل الواقع فی الجمل الحلل فی شرح ابیات الجمل. المثلث. المسائل المنثوره فی النحو و غیرذلک. او را برادری بوده است ابوالحسن علی بن السید معروف به حیطال، نیز از ائمۀ ادب و لغت، و اوبه سال 488 در قلعۀ رماح محبوساً وفات یافته است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مسافری که در شهر خود بضاعت و سر و سامان دارد اما در سفر بی چیز و تهی دست مانده و توانایی بازگشت به شهر خود ندارد و مستحق زکات است، درراه مانده
فرهنگ فارسی عمید
(اِ نُلْ لَ)
دزد. (مهذب الاسماء). شبرو. شبگرد
لغت نامه دهخدا
(اِ نُلْ کُ سَ)
فرزند زنا. ولدالزنا. حرام زاده
لغت نامه دهخدا
(اِ نُلْ غِ)
شمشیر. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُطْ طی)
مهتر آدم علیه السلام
لغت نامه دهخدا
(اِ نُطْ طَ)
حجر. سنگ
لغت نامه دهخدا
(اِ نُسْ س ؟)
مدینه ابن السلم، نام شهری به اسپانیا. (دمشقی)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُسْ سِکْ کی)
ابویوسف یعقوب بن اسحاق سکیت ایرانی خوزی اهوازی، از مردم قریۀ دورق. او در نحو بر پدر مقدم بود چنانکه سکیت در شعر بر او تقدم داشت. مولد او بغداد است، و یعقوب پس از صحبت بزرگان و ائمۀ لغت عصر و استفادات از آنان بجمع و تصحیح لغات ببادیه میان قبائل عرب شدسپس چندی در بغداد و سامره بتدریس پرداخت. او از اصحاب کسائی و در انواع علم متصرف و یکی از امامان نحوبمذهب کوفیین بود و متوکل خلیفه تعلیم و تربیۀ دو فرزند خود معتز و مؤید به او محول داشت و او را پسری بوده به نام یوسف که ندیمی معتضد خلیفه میکرد. یعقوب دوستدار اهل بیت بود و مذهب شیعه داشت. وقتی خلیفه از او پرسید حسنین را دوست تر داری یا دو فرزند مرا؟ گفت من تو و فرزندان تو را با قنبر غلام علی برابر ندارم، متوکل برآشفت و فرمان کرد تا زبان او از کام بیرون کردند و غلامان خلیفه او را به بدترین صورت بکشتند. او راست: کتاب اصلاح المنطق. کتاب الالفاظ. کتاب الامثال. کتاب الاضداد. کتاب النبات و الشجر. کتاب القلب والابدال. کتاب الزبرج. کتاب البحث. کتاب المقصور والمدود. کتاب المذکر و المؤنث. کتاب الاجناس و آن مجلدی ضخم است. کتاب الفرق. کتاب السرح و اللجام. کتاب فعل و افعل. کتاب الابل. کتاب النوادر. کتاب معانی الشعرالکبیر و کتاب معانی الشعرالصغیر. کتاب الایام و اللیالی. کتاب سرقات الشعراء و ما اتفقوا علیه و غیرها. و نیزشروحی بر بعض دواوین عرب داشته و دیوان امرءالقیس بن حجر گرد کرده است. قتل او به سال 246 ه. ق. بود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُلْ جُ نَ)
او راست کتاب الامثال، راجع بقرآن. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُسْ ؟)
محمد مظفر. از حکام بطیحه. او پس از پدر خود اسماعیل حکومت یافت و پس از او پسر وی مهذب الدوله سعید جانشین وی گردید. کنیت محمّد مظفر در حبیب السیر چاپی بصورت فوق آمده است و بعید نیست که درکتابت غلط راه یافته و کنیت او ابوسعید بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
احمد بن ابان بن سید. لغوی مشهور. معروف به صاحب شرطه، شاگرد ابوعلی قالی. موطن قرطبه. و او راست کتابی در لغت موسوم به العالم، در صد مجلد بترتیب اجناس و آنرا از فلک آغاز و بذره ختم کرده است. وفات او هم بشهر قرطبه به سال 382 ه. ق. و ابن سید در نام احمد مزبور منکّراً آید
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابن السبیل
تصویر ابن السبیل
((اِ بْ نُ سْ سَ))
راه نشین، مسافر تهیدست
فرهنگ فارسی معین